به گزارش همشهری، اهمیت موزهها و اشیای تاریخی، پاسخگویی به نیازهای جامعه امروز در موزهها و کارکرد موزهها در تاریخ اجتماعی از جمله مسائلی بود که کارشناسان میراث فرهنگی و موزهداری به بررسی آن پرداختند.
سیدمحمد بهشتی، رئیس سابق سازمان میراث فرهنگی کشور که در نشست موزهها در جهان در حال تغییر حضور داشت با اشاره به بیاهمیت بودن موزه و موزهداری در ایران گفت: موزهها در کشورها و فرهنگهایی اهمیت دارند که مردمانش اهل این پرسش باشند که چه کسانی هستند و اهل کدام سرزمیناند و در کشوری که چنین سؤالهایی در آن وجود نداشته باشد موزه و موزهداری بیمعنی است.
وی افزود: متأسفانه در ایران آنچه در ادبیات روزمره رایج است کالاها یا افرادی که مورد نیاز نباشند تعبیر به شیء موزهای میشوند مثلا اشیای به درد نخور را در ادبیات روزمره میگویند به درد موزه میخورد. سیدمحمد بهشتی با اشاره به برخی ارزشهای مردمشناسانه در اشیای موزهای افزود: خاصیت موزهها این است که اشیا را بهگونهای پیش روی مخاطب میگذارد تا آنچه را که او از کیستی و کجایی سرزمین خود فراموش کرده است به یاد بیاورد.
بهشتی گفت: جهان جدید به توهم تقلیل یافتگی فرهنگها و تمدنها دامن زده و اینجاست که نقش موزهها بسیار پر رنگ میشود و آنها میتوانند بگویند که ملتها اهل کدام سرزمین هستند. بهشتی تاکید کرد: ملتها در آینه موزههایشان قابل شناسایی هستند و موزهها باید نقشی فراتر از انبار اشیای تاریخی ایفا کنند.
بهشتی گفت: نباید غصه خورد که چرا موزه نداریم بلکه باید غصه خورد که چرا تقاضا برای رفتن به موزه در ایران وجود ندارد. محمدرضا کارگر، رئیس سابق موزه ملی ایران نیز که در نشست موزهها در جهان در حال تغییر حضور داشت گفت: جوامعی که دارای تمدنهای کهن هستند همیشه در گذشته زندگی میکنند و این موضوع حال جامعه را بد میکند؛ تا جایی که جامعه را دچار خودبزرگبینی میکند.
رئیس سابق موزه ملی ایران ادامه داد: زندگی کردن در گذشته بیماری بزرگی است ولی این سخن به معنای آن نیست که نگاه به گذشته نباید وجود داشته باشد. محمدرضا کارگر با نگاه آسیبشناسانه به موزههای تاریخی گفت: موزههای تاریخی رسالتشان بزرگ کردن گذشته و حیاتبخشی به آنها با کشیدن هاله تقدس است.
رئیس سابق موزه ملی ایران همچنین دسته دیگری از موزهها همچون موزه لوور و متروپولیتن را حاصل غارتگریها در دوران استعمار غرب خواند و گفت: اگر غارتگری نبود چنین موزههایی شکل نمیگرفت و اشیای موجود در چنین موزههایی نیز در نوع خود بیانگر تاریخ غارتگری است. محمدرضا کارگر بخش دیگر سخنان خود را به اکوموزهها اختصاص داد و با انتقاد از انجماد انسانی موجود در چنین موزههایی ادامه داد: اکوموزهها تلاش میکنند نوعی از تعامل مردم یک منطقه با اقتصاد، فرهنگ و محیط زندگی خود را منجمد کنند تا به زعم خودشان این شیوه از زندگی را حفظ کنند.
وی ماسوله را بهعنوان یکی از اکوموزههای موجود در ایران معرفی کرد و گفت: زمانی که زندگی جنگلنشینی در این منطقه پایان یافت ماسوله میبایست از میان میرفت ولی نتیجه این شد که برای حفظ زیبایی این منطقه و نمایش زندگی مردم محلی در این بخش از ایران، مردم محلی خود تبدیل به شیء شدند چون گردشگران با سفر به این منطقه فکر کردند همچون عکس گرفتن با ستونهای تختجمشید باید با مردمی که در ماسوله زندگی میکنند نیز عکس بگیرند.
کارگر با انتقاد از سخنان بهشتی که مشکلات کنونی را ناشی از فاصله گرفتن از گذشته خوانده بود افزود: نظر بسیاری این است که از گذشته فاصله گرفتهایم ولی من معتقدم که چون از گذشته فاصله نگرفتهایم حالمان خوش نیست.
رئیس سابق موزه ملی ایران با اشاره به وضعیت کنونی موزههای کشور گفت: متأسفانه موزههای کنونی در ایران تکرار مداوم موزههای نسل دوم است و وقتی نام موزه برده میشود، یعنی یک حیاط سرپوشیده که تعدادی شیء در آن قرار دارد.
کارگر همچنین با تاکید بر نیاز موزهداری ایران به انقلاب موزهداری در کشور گفت: موزههای کنونی ایران در حال خروج از گردونه اجتماعی هستند و در همین جامعه باستانگرا و گذشتهنگر اگر همه موزهها نیز یک شبهتعطیل شوند هیچ اعتراضی شنیده نخواهد شد چون موزهها در زندگی مردم تاثیر ندارند.